روزنوشته های دکتر لام

دکتر لام زنی است که میکوشد برای همسرش ، فرزندش، پدر و مادرش، دوستانش و دانشجویانش بهترین و دلسوزترین باشد و میان این همه مشغله اگر وقت آزادی بود سعی میکند کودک شاد و هفت ساله درونش را هم گاهی به پارک ببرد برایش بستنی قیفی بخرد

روزنوشته های دکتر لام

دکتر لام زنی است که میکوشد برای همسرش ، فرزندش، پدر و مادرش، دوستانش و دانشجویانش بهترین و دلسوزترین باشد و میان این همه مشغله اگر وقت آزادی بود سعی میکند کودک شاد و هفت ساله درونش را هم گاهی به پارک ببرد برایش بستنی قیفی بخرد

دانشجو

امروز ایمیل یاهو رو که باز کردم دیدم یکی ایمیل زده که من سه ترم پیش با شما فلان درس رو داشتم. الان دارم پروژه انجام می دم و چند تا سوال دارم.

بعدش هم سوال هاش رو ردیف کرده و از من خواسته هر چه سریعتر بهش جواب بدم!

یکی نیست بگه خوب بچه جون سه ترم پیش یه درسی با ما داشتی تموم شده و رفته الان من توی پروژه شما سرِ پیازم یا تهِ پیاز  اصلا مگه شما استاد راهنما نداری؟!

نمیدونم من چه شباهتی به دایرة المعارف دارم



یادمه 4-5 ترمِ پیش یه دانشجویی داشتم که اشکالاتِ درسیش رو برام ایمیل میکرد که بهشون جواب بدم.

حالا جالبش اینجا بود که زحمت تایپِ سوال رو هم به خودش نمیداد و آدرسِ سوال رو میداد.

مثلا میگفت فصلِ 8 سوالِ 3 : روشِ سنتز؟؟

یا میگفت صفحه 237: ساختارهای شیمیایی؟؟

یعنی باید منِ بیچاره میرفتم توی کتاب میگشتم تا اول اشکالاتِ این خانم را پیدا کنم بعدش جوابشون رو براش ایمیل کنم.


بابا عزیزِ دلم توی اردوگاهِ کارِ اجباری هم این همه خشونت نیست!!


خلاصه که ما نسل سوخته ایم. نشون به این نشون که در دوره دانشجو سالاری تدریس میکنیم.



یه چیزِ دیگه هم یادم اومد 5-6 سالِ پیش تویِ یکی از دانشگاهها حق التدریسی کار میکردم.

خوب من همیشه تویِ دانشکده فنی و مهندسی بودم (چه زمان تحصیل چه زمان کار) اون ترم دستِ بر قضا رفته بودم دانشکده هنر و ...

خوب حال و هوا خیلی متفاوت بود.

یه روز ساعت 6:30 صبح موبایلم زنگ زد و من تویِ خواب و بیداری بدونِ اینکه رویِ گوشی رو نگاه کنم، جواب دادم

دیدم یکی تند تند شروع کرد به صحبت کردن که "الو استاد من فلانی هستم. امروز با شما امتحان میان ترم داریم ولی من دیشب تا دیر وقت بیرون بودم و نمیتونم برای امتحان بیام." 

یعنی منو بگی خواب از سرم پرید با این دانشجوی ِقشنگِ مشنگ!!

ازش پرسیدم عزیزم شماره منو از کجا آوردی؟ گفت از مدیر گروه گرفتم برای هماهنگی باهاتون

البته بعدا کاشف به عمل اومد که یکی از همکارها شماره من رو از مدیر گروه میپرسه و درست همین موقع این خانم بیرون دفترِ مدیر گروه ایستاده بوده و استراقِ سمع میکرده!!

خلاصه بسی سعی نمودیم در جهتِ ماستمالی کردنِ شنودِ ایشان تا مدیر گروه از جرمشان بگذرد.


البته این خاطره که مالِ اون قدیمهاست الان که یواشکی گوش کردن با حضور یک نماینده قانونی است.


و ا... مع الصابرین

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.